***** چگونه با نداشتن جزیره در یونان کنار بیاییم؟ *****
چگونه با نداشتن جزیره در یونان کنار بیاییم؟
پدربزرگ خدابیامرزم همیشه میگفت هیچوقت تو زندگی خودت رو با کسی مقایسه نکن. اون بنده خدا هم انگاری بو برده بود که من تو زندگی هیچ چُخی نمیشم و احتمالا میخواست از نظر روحی آمادهام کنه که بعدها ضربه نخورم. من اما هیچ وقت به حرفش گوش نکردم.
از همون بچگی میگفتم چرا ممدعلی (پسرهمسایه) فلان اسباب بازی رو داره، دفتراش فانتزیه، سوار جتاسکی میشه ولی من دفترهام همه تهیه و توزیع کالاست و به جای جت اسکی از این خرها که تو روحشون سکه میانداختیم سوار میشم. در اکثر اوقات هم مامان و بابا با اهرم «نمره» آتش مقایسه و حسادت رو خاموش میکردن. میگفتن ممدعلی که این امکانات رو داره نمراتش خوبه اما تو چی؟ ورزش رو به زور 10 میگیری!
من هم هیچ وقت تلاش نمیکردم که حداقل برای یک بار نمراتم رو بالا ببرم که ببینم رابطه مستقیم نمره با وضع مالی حقیقت داره یا نه. به هر صورت من با این شرایط بزرگ شدم و هر روزم در مقایسه گذشت تا این که ازدواج کردم و از اون روز به بعد دیگه مقایسه نکردم.
یعنی نتونستم که مقایسه کنم. همسرم لیدا همه مقایسهها رو خودش میکرد و مقایسهای برای من باقی نمیگذاشت. چرا همه ماشین دارن، ما نداریم؟ چرا همه سفر خارجی میرن ما نمیریم؟ چرا همه مو دارن تو کچلی؟ و من مثل پدر و مادرم مقابل این سوالات مسئول بودم.
خیلی دوست داشتم بگم تو هم اگه نمرهات مثل ممدعلی بود هم ماشین داشتیم، هم سفر خارجی میرفتیم هم من کچل نبودم ولی متاسفانه نمرههای همسرم از ممدعلی خیلی بهتر بود و من همیشه مجبور بودم بگم تو هم اگه نمرههات مثل اسکارلت ژوهانسون بود وضع ما این نبود.
اوایل فکر میکرد اسکارلت ژوهانسون یک استاد و دانشمند غربی است و چیزی نمیگفت و فقط با حسرت نگاهم میکرد ولی بعدا که فهمید شخص مذکور کیه قیامتی راه انداخت که نظیرش را در شورشهای عزیزالسلطنه علیه دوستعلی نمیتوان یافت!
آخرین مقایسهای که درگیرش بودیم مقایسه منصفانهای نبود. همین دیروز وقتی خبر رسید که کریستیانو رونالدو هدیه عروسی به مدیربرنامههاش یه جزیره تو یونان داده داغ لیدا تازه شد. آخه این چه خبریه که خبرگزاریها منتشر میکنن؟ مرگ بر بنگاههای خبرپراکنی غربی. یکی مثل این مرفهین بیدرد فوتبالیست که جزیره کادو میدن، یکی هم مثل ما که تا آخرین لحظه دادن پاکت هدیه به صاحب مجلس هی محتویاتش رو میشمریم که یه موقع زیاد نباشه.
حالا هم لیدا گیر داده که چرا عروسی خواهرش تو یونان زمین ندادیم. بهش میگم بابا جان! اون موقع یونان وضعش مثل الان نبود که. زمین گرون بود. این قیمتها مال الانه که بحرانی شدن و زمین و زمان تو یونان کشیدن پایین! آره ... مثلا الان که قیمتها پایینه من میتونم جزیره تو یونان بخرم. من تو این چهل و سه سالی که از خدا عمر گرفتم یه بیست متری اطراف یه دشتی دارم که منتظرم آباد بشه، یه توالت بین راهی درست کنم که منبع درآمدزاییام بشه! یونانم کجا بود؟ من تا حالا تو عکس هم جزیره ندیدهام! حالا هم نمیدونم چیکار کنم. به نظر من همه باید یه ممدعلی داشته باشن که بتونن با اون «نرسیدن»هاشون رو توجیه کنن، ولو الکی و به دروغ. چاره دیگهای هم مگه هست؟
منبع:
- ۹۴/۰۵/۱۵